محمد كوچولمحمد كوچول، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

★★گل محمدي من★★

نيم سالگي من و عيد فطر

اول از همه عيد فطر رو به همه دوستاي خوبم تبريك ميگم. انشااله طاعات و عباداتتون قبول درگاه خداوند قرار گرفته باشه. امروز ساعت 7.50 دقيقه صبح روز دوشنبه 30 مرداد 1391 من،‌ خوشگل خوشگلا،‌ قند عسل، محمد كوچول شش ماهه يا بهتره بگيم نيم ساله شدم.   توي ايام، توي اين عيد بزرگ، اين بزرگترين هديه اي بود كه به دوستدارام دادم. براي همين ديشب در روز عيد فطر كه مصادف با شب نيم سالگي من بود، مامان و بابام يه كيك كوچولو با شام گرفتن و رفتيم خونه ماماني و بابايي تا با همديگه از اين لحظه لذت ببريم. ديشب،‌ يه جشن كوچولو گرفتيم البته با حضور من و ياسمين زهرا فقط اداي جشن رو درآورديم. يكي درميون يا من نق ميز...
30 مرداد 1391

اولین چنگول روی مماغ خاله هدی و کلی حرفای دیگه

چهارشنبه 18 مرداد ماه، اینجانب محمد آقا، اولین چنگول رسمی خودم رو نثار مماغ خاله هدی کردم. خاله ای بیچاره بغلم کرده بود و صورتشو گذاشته بود کنار صورتم و باهام حرف میزد که با یه دست چونه اش رو گرفتم و با دست دیگه ام مماغشو اساسی گرفتم و چنگ زدم. مگه من از دخمل خاله یاسمین کمترم؟!! حالا بذارین خاله یه کم از زبون من توی این دوران 5 ماهگی بگه: - مامان سارا بالاخره دزدکی منو گذاشت توی روروک و منم شکمو فقط کله ام رو برده بودم سمت میز روروک و میخواستم بخورمش! - عاشق موسیقی هستم اونم چیزی که خودم بنوازم. عین بچه موتزارت میشینم و خم میشم روی ارگم! و می نوازم. بین ملودی هایی که می نوازم یکی درمیون دکمه صدای گاو رو میزنم و ... - بد اخلاق شدم و...
21 مرداد 1391

تولد مامانمه

امروز هفتم مرداد 1391، براي من و مامان و بابا يكي از اون روزهاي زيباي زندگيه. امروز اولين سالروز تولد مامانمه كه من توي جيگرشم. هرچند باباعليرضا پنجشنبه سوپرايزمون كرد ولي... مامان سارا عزيزم، از اينكه خدا تو رو به عنوان مامان براي من انتخاب كرده، سجده شكر به جا ميارم و اميدوارم هميشه در كنارت، توي قلبت، توي جيگرت آرام بگيرم. مامان ساراي مهربون، تولدت مبارك! انشااله يه دنيا شادي، آرامش، عزت و موفقيت در انتظارت باشه و 120 سال به سلامتي زندگي كني.   از طرف همگي ما: بابايي، ماماني، خاله هدي، خاله ندا، بابا عليرضا،‌ عمو احسان، ياسمين زهرا و محمد كوچول - گزارش كامل و عكس و ... بعداٌ. ...
7 مرداد 1391

30000 تایی شدیم

روی وبلاگ یاسمین بودم و حال نداشتم برای 170000 تایی شدن آمار بازدید وبلاگش مطلب بنویسم. در واقع سرم شلوغ بود و تند تند یه چندتا جمله نوشتم و اومدم اینجا که دیدم، ای ددم وای! اینجا هم 30000 تایی شدیم! 30000 تایی شدنمون مبارک! در روزهایی که خیلی کمتر می تونم بیام و مطالب رو به روز کنم، کلی لذت میبرم که می بینم اون دوستای همیشگیمون بازم با پیامهای محبت آمیزشون ما رو شرمنده میکنن. دوست جونی ها خیلی خیلی از همه شما ممنونم، فقط دو ماه به من فرصت بدین بعدش اساسی جبران می کنم. در هر صورت 31 تیرماه 91 عجب روزی بودها! بر و بچ! همه لپها جلو ...
2 مرداد 1391
1